در گیر و دار قصهی عشق نهانیام
گفتی که بر سریر دلت مینشانیام
جانم به انحصار حضورت در آمدهست
خوب است مفتخر به چنین میزبانیام
میآیی و تمام مرا عشق میبرد
حالم خوش است با تو و این خوش گمانیام
معلوم شد کلام نگاهت برای من
دیوانهی همین هنر رمزخوانیام
تندیس عشق هم که برازندهی تو شد
نوش تو باد مدح من و قدردانیام
گم کردهام دوباره تو را در میان شهر
عمرم گذشت و در به در یک نشانیام
خواب و خیال بوسهی تو از سرم نرفت
تشنه است باز این دو لب ارغوانیام
در انتظار بوسه هدر رفت عشق مان
تعجیل کن! به مرز جنون می کشانیام
مرضیه عطایی «ارغوان»
#مرضیه_عطایی
#ارغوان
#ارغوان_عطایی
#غزل
#غزل_معاصر_ایران
آخرین دیدگاهها