شاعرانههای بی تویی شعر نیست پنجرههای رو
خوشا به حال باد که رقصان میان بادگیر
با تو شاعرترم لابهلای چینهای دامنم پر از
گاهی برای تنها یک واژه میشود مُرد برای
توصبح باش من تمام شبهای تاریخ را تاب
تسخیر شدهام من قلب مرا باد برده است گیسوانم
مرا که میبوسید انگار در رگهایم میدوید مرضیه
تو نباشی تمام هست و نیست دنیا حسرت
گاهی برای تنها یک واژه میشود مُرد برای یک
خودم را در تو خفتم خودم را در تو