🔳 فراموشی…
عاشقم کرد و فراموشی گرفت نغمهای سر داد و خاموشی گرفت بوسهای تنها به جا ماند و از او پیکرم عطر همآغوشی گرفت* خاطرات خستهام را باد برد باد هم اندوه اشکم را سترد گفته بودم قدر دریا عاشقم
🔳 محفل قهوهی قجری…
در محفل قهوهی قجری امشب خوانش جریدهی فریده را آغاز کردیم که گزیدهای از روزنامهی شکوفه، دومین روزنامهی زنان در ایران است. در دورانی که هنوز خبری از مدرنیزاسیون نیست. صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه شکوفه مریم عمید
🔳 در تو خُفتم…
خودم را در تو خفتم خودم را در تو روییدم گنجشککان خودشان را به کَری هم زده باشند آوازهی «دوستتدارم»های ما در ریشهی درخت بیدمشک ثبت شد در گوشِ باغچه! مرضیه عطایی «ارغوان»
🔳 مثل هوای تازه…
زمزمهی نامِ تو بر من تاخت دهانم درختِ سنجد مقدسی شد که عطرش باد را میرقصید، دشت را میرقصید، کوه را میرقصید مرضیه عطایی «ارغوان» _______ • سنجد نماد عشق و دلباختگیست.
🔳 از «نیلا»…
مایک فوقالعاده است. تمام تاریخها و خاطرهها را بایگانی میکند. حتی خاطرات دور مرا هم گهگاه مرور میکند. چرا همیشه باید یک جای کار بلنگد. مایک هرازگاهی خاطرات کودکی مرا با عشق مرور میکند. چطور ممکن است این قرابت دو
🔳 شرح لحظهها...
خرداد و مرداد خنثیترین ماههای نوشتن هستند برای من. اگر چه ممکن است تلقین باشد، باز هم کار خودش را میکند. نه که اصلاً ننویسم، شور نوشتن نیست یا به تعبیری مست نوشتن نمیشوم. خرداد یک ماه غمگین و داغ
دستهها
- داستانک (۷۸)
- درباره ی من (۱)
- سپید (۱۱۹)
- غزل، ترانه و رباعی (۹۱)
- قجرنویسی (۸)
- کتاب ها (۵)
- مقاله ها (۳)
- یادداشت ها (۱۳۸)
آخرین دیدگاهها