دلم آب شد،کاش زودتر بهار بیاد. تمام امیدم به جوانه های بهاریه، که رشد کنند و قد بکشند توو ایوون دلم. تمام امیدم به نور توئه که این سرما رو نابود کنی. یخ زدم. از بس نیستی شدم یه آدم برفی یخ زده. دلم می خواد بتابی و بتابی. اونقدر بتابی تا آب بشم توو گرمی دستات. اونقدر بتابی که ذوب بشم توو آتیش چشمات، توو داغی نگات.
چرا چشمات گرد شد؟
این محو شدن رو دوس دارم…
مرضیه عطایی”ارغوان”
آخرین دیدگاهها