🌀رقص پروانهها بر کیبورد
🔹وبینارِ جادوی نوشتن
نوشتن برای من داستان داشت. شاید چون نیمه دومی بودم و باید هفت ساله به مدرسه میرفتم، نوشتن برای من با یک عطش آغاز شد. البته امید شش ساله رفتن را هم داشتم. اگر اشتباه نکنم انگار یکی از آشنایان یا به عبارت دیگر یک پارتی، ما را امیدوارکرده بود که ثبت نام میشوم. برای اول مهرآمادهی آماده بودم اما ثبت نام نشدم. روزی که به مدرسه رفتیم و با ثبت نامم موافقت نشد دقیق یادم هست. ولی خوب دست بردار نبودم. یادم می آید تخته سیاه خط کشی شدهی کوچکی داشتم که دایی کوچکم که معلم بود و گاهی هم کار نجاری می کرد، برایم ساخته بود. تخته سیاه را زیر سایه ی درخت کُنار(سدر) گوشهی حیاط میگذاشتم و ساعتها با گچ و تخته سیاه سرگرم بودم.
از چه کانالی نمیدانم ولی کتاب های کلاس اول دبستان هم به دستم رسیده بود و تا رسیدن هفت سالگی و موعد مدرسه رفتن حسابی مشغول بودم.خواندن و نوشتن برایم عجیب شیرین و لذت بخش بود.
به نظر من نوشتن یکی از بهترین توانایی هاست.
آیا شما تا به حال به قدرت ماورایی نوشتن فکر کردهاید؟
نوشتن یعنی جرات اندیشیدن.
نوشتتن یعنی یک پنجره به سوی نور.
نوشتن یعنی یک آسمان آبی با هزار هزار پرندهی خیال.
نوشتن یعنی من بودنم را ثبت میکنم و با اندیشههایم به افکار آدمها پل میزنم…
نوشتن هنر است. در میان تمام خلاقیتهای بشری، به جرأت می توان گفت که نوشتن یکی از برترین هنرهاست. نوشتن یعنی چند بار زندگیکردن. بی مبالغه تمام آدمها را می شود به نوشتن دعوت کرد. وقتی به سحر نوشتن پی ببریم، وقتی قدم در راه می گذاریم دیگر برگشتن امکان ندارد.
نوشتن در هم شکستن مرزهاست. هیچ محدودیتی در دنیای نوشتن نیست. چه بهتر از این، که در این دنیای بایدها و نبایدها، گهگاه بی هیچ اجبار، برای خودت دنیایی بسازی که هزار دنیای تو در تو دارد. نوشتن به نوعی جاودانه شدن افکاراست.
با نوشتن از تنهایی مان خیلی بیشتر لذت میبریم. نا امیدیها و دلتنگیها از ما دور میشوند. نشدنها محو میشوند و افکار ما نظام مند میشوند، حافظه نظم میگیرد. نوشتن باعث موفقیتهای بسیاری میشود . ما حتی با یک برنامهی ساده ی نوشتن صفحات صبحگاهی متوجه یک دگرگونی و نظم جدید در زندگی خود میشویم. وقتی بنویسیم و بنویسیمٕ، خلاقیت هم شکوفا میشود.کمال گرایی دشمن نوشتن است. اگر توقع داریم که نوشتهای بدون نقص داشته باشیم هیچ وقت این اتفاق نخواهد افتاد.
با تورق چند کتاب پی میبریم، انسان در طول تاریخ با نوشتن زندگی را ثبت کرده است. درتاریخ باستان، در دوران هخامنشی کتیبههایی بر دل کوه به زبانهای عیلامی، پارسی باستان و اکدی حک شده است، تلفیق نوشتن و تاریخ و هنر .
اوستا، مجموعهای از کهنترین نوشتارها و سرودههای زرتشتیان است که دانشنامهی ایرانیان بوده است. کتاب اوستا پس از سدهها انتقال سینه به سینه، سرانجام در دورهی ساسانیان به رشتهی تحریر درآمد. اوستا که در دوران باستان بیست و یک نسک(فصل) داشتهاست، هم اکنون پنج فصل است. پس به نوعی مکتوب کردن، راهکاری برای حفظ آثارهم محسوب میشود و این یکی از بهترین راهها برای جاودانه شدن و ثبت افکاراست. ما در تاریخ باستان “مانی” را داریم، نویسنده ونگارگری که از پدر و مادر ایرانی منسوب به بزرگان اشکانی بود. برای نوشتن زبانهای ایرانی، دبیره ای را به کار میبرد که به خط مانوی مشهور بود. چند کتاب از او به جا مانده است. شاپورگان، رازان، ارژنگ، کوان، گنج زندگان و انجیل زنده نام این کتاب هاست. در سروده های منسوب به مانی چه پارسی میانه و چه پارتی، صور خیال و جلوه های بلاغی پیشرفته به کاررفته است.آرایه های ادبی مثل تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تکرار(آنافورا)، مراعات نظیر، حس آمیزی، ایهام وتناسب نیز به کار گرفته شده است.
مانی یکی از پایهگذاران هنر کتابت است. بر خلاف سنت شفاهی رایج زمان ساسانیان در ایران، مانویان یکی از ابزارهای مهم تبلیغی خود را کتاب میدانستند. چون از این طریق بهتر میتوانستند آموزههای خود را گسترش دهند و مروّجان ناگزیر سنجیدهتر سخن میگفتند. پیروان مانی به آثار نوشتاری بسیار اهمیت می دادهاند. هیچ آیینی نیست که این همه آثار نوشتاری از آن باقی مانده باشد. به هر زبانی از آنها آثاری به جا مانده است.از جمله دست نوشتههای قبطی_فارسی میانه و پارتی_ سُغدی، چینی_ترکی(ایغوری)و نظایر آنها… و این دلیل بر وفور نویسندگان و روشنفکران توانا در این کیش است. در آن دوران کتابت و نوشتن امتیاز و برتری ویژهای داشته است .
مانی برای تکمیل آموزشهای آیینی خود برای کمسوادها ،آموزه ها را با نگارگری در کتاب های خود ثبت میکرده است.به همین دلیل او را مانی نقاش میگفتند.
نوشتن هنراست. نوشتن خودِ زندگی ست.شاید شروع هر کاری کمی سخت به نظر بیاید، اما همین که قدم اول را برداریم کمکم اتفاقات خوب می افتد. داستانِ نوشتن هم همین است. کافیست شروع کنید. بنویسید و بنویسید، خلاقیت در مسیر شکوفا میشود.
شاید هم گاهی، کمالگرایی مانع میشود. کمالگرایی دشمن نوشتن است.اگر توقع داریم نوشتهی بدون نقص داشته باشیم، این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. یکی از سادهترین و درعین حال موثرترین راهها برای شروع برنامهی نوشتن متعهد بودن به نوشتن صفحات صبحگاهی ست. من درعین حال که فقط به قصد خالی کردن ذهنم و حتی گاهی فیزیوتراپی قلم این برنامه ی صفحات صبحگاهی را دنبال میکنم، باز هم در بین یادداشت هایم اتفاقهای خوب میافتد که گاهی ارزش انتشارهم دارد. با نوشتن و نوشتن به مرور قلم تواناتر میشود.
اگر صفحات صبحگاهی روزانه را پُرکنیم، خودمان را برای آن آماده کنیم و با آن رو راست برخورد کنیم، اتفاقات عالی میافتد. من معمولاً قبل از نوشتن لحظات کوتاهی تمرین تنفس میکنم. این کار به من فرصت بودن در لحظهی حال را میدهد. بنابراین فقط همین لحظهای که در آن هستم اهمیت دارد و بلافاصله شروع به نوشتن میکنم.
حتما بارها و بارها تجربه کردهاید که آنچه نوشتهاید انگار از ناخودآگاه شما بیرون زده. فرقی ندارد شعر، داستان،یادداشت یا مقاله باشد، بعدها که به یادداشت هایتان مراجعه میکنید، گاهی باور نمیکنید این ها همه آفرینش قلم شماست. برای من بارها و بارها پیش آمده و فکر میکنم همین یک معجزه است و اگر آن لحظه به هر شکلی غیر از نوشتن سپری میشد، از آن معجزه بینصیب مانده بودم.
قدرت نوشتن، به ما کمک میکند عادت نوشتن را به صورت یک رفتار نهادینه شده در ذهن و ضمیر ناخودآگاه خود تثبیت کنیم و آن را به عنوان یک عادت روزانه در برنامهی خود قرار دهیم.پیشرفت در نوشتن فقط با بیشتر نوشتن حاصل میشود. برای نوشتن بیشتر به اشتیاق و شوق نیاز داریم. خودمان باشیم و بنویسیم.راحت بنویسیم. اصلا لازم نیست رسمی و اتوکشیده بنویسیم. فقط بنویسیم.قلم را روی کاغذ بگذاریم و بنویسیم.تعیین چارچوب و طرح های اولیه ی محتوا دست و پای خلاقیت را می بندد. بهتر است که حساسیت خلاقیت و زیبا نویسی را به مرحلهی بازنویسی واگذار کنیم.
هراتفاقی که پیرامون ما رخ میدهد، میتواند جرقهای برای نوشتن باشد. اگر خیلی سخت است روزی یک پاراگراف بنویسید. وسواس لازم نیست. مهم این است که نباید جریان قطع شود. به صدای درون خود گوش بدهیم و بنویسیم، همین. بدون نقد و تحلیل، آنچه به ذهن مان میرسد را روی کاغذ بیاوریم یا بر کیبورد جاری کنیم.
از مشوقهای ساده هم کمک بگیریم، بد نیست. من خودم شخصا گاهی با خرید خودکارها، اتودها و یا دفترهای جدید لذت نوشتن را برای خودم بیشتر میکنم. گاهی حتی زدن یک وبلاگ یا کانال جدید تلگرامی هم این حس خوب را به ما منتقل میکند.
نکتهی دیگر اینکه اصلا لازم نیست به حجم نوشتن توجه کنیم، موقع ویرایش در این مورد با دقت و حوصله تصمیم میگیریم.
اگر حقیقتا به نقطهای رسیدیم که هیچ ایدهای نبود، مسلما باید مطالعات خود را افزایش دهیم. بسیار نوشتن و بسیار خواندن مکمل هم هستند. بعد از نوشتن منظم برنامهی کتابخوانی هم خود به خود نظم پیدا میکند. این نوشتن صرفا نوشتن مطلب خاص با ویژگیهای ادبی نیست. نوشتن بیهدف یا سَیلان ذهن، به این معناست که بهراحتی اجازه دهیم افکارمان از ذهن به روی صفحه یا مانیتور پیش روی ما جاری شود.
نوشتن فضایی خلاقانه و آزاد است. بدون هیچ ترسی در قلبتان و بدون نگرانی از اینکه واقعاً چه مینویسید آزادانه هر آنچه در روح و اندیشهی شما وجود دارد را روی کاغذ یا کیبورد میآورید، حتی تصور چنین آزادیای هم شادی آفرین و انرژی زاست.هرچه کمتر درمورد چیزی که میخواهید بنویسید فکر کنید، نوشتن در درازمدت سودبخشتر خواهد بود. این جریان سیال ذهن است که به شما امکان میدهد انگشتانتان را آزادانه به کار گرفته و ایدههایی را تحقق ببخشید که شاید اگر آگاهانه درمورد آنها فکر کرده بودید به این نتایج نمیرسیدید. یادمان باشد که رشد و ارتقاء از تغییرات کوچک شروع میشود. گاهی یک تغییر ساده مانند نوشتن و ثبت خاطرات روزانه، میتواند زمینهساز شکوفایی و ترقی در زمانهای پیشرو باشد.
نوشتن در موفقیت های روزمرهی ما بسیار موثر است. در طول تاریخ همواره افرادی که دست به قلم بردهاند، در مقابل افرادی که به نوشتن اهمیتی نمیدادهاند، در بسیاری از امور زندگی موفقتر بوده و بهتر عمل کردهاند. اما نوشتن، اساسا چه تاثیری در زندگی ما میگذارد و چرا تا این حد، بر آن تاکید میشود؟ تاثیر نوشتن بر زندگی روزانه ما چیست؟ چرا وقتی از نوشتن صحبت میکنیم، از قدرت نوشتن و یا معجزه نوشتن صحبت میکنیم؟
نوشتن در موفقیت افراد در زندگی موثر است. افرادی که مینویسند، انسجام فکری بیشتری دارند.عادت نوشتن را باید به صورت یک رفتار نهادینه شده در ذهن و ضمیر ناخودآگاه خود بپذیریم و آن را به عنوان یک عادت هر روزه، در برنامه خود قراردهیم.
زمان به سرعت میگذرد و حتی یک ثانیه متوقف نمیشود. نوشتن ، به ما یاد میدهد که حتی برای ثانیهها و دقایق خود هم ارزش قائل باشیم و برای آنها برنامهریزی کنیم. از طرفی نوشتن برنامهی روزانه، زمان را برای ما مدیریت میکند. با داشتن برنامهریزی و البته نوشتن آن، زمان قابل توجهی را در طول روز در دسترس خواهیم داشت و میتوانیم از آن به شکل بهینه استفاده کنیم.
همچنین ثبت برنامه روزانه، هفتگی و ماهانه روحیهی آیندهنگری را در ما تقویت میکند تا بتوانیم برای آینده، برنامههای بهتری در ذهن داشته باشیم و برای اهدافمان آمادهتر باشیم.
بهتر است برنامهریزی روزانه را، شب قبل از خواب، طرحریزی کنیم. چون ذهن ناخودآگاه ما تمام شب را، بر روی برنامه فردا تمرکز میکند و صبح که از خواب بیدار می شویم ذهنمان به صورت ناخودآگاه، از قبل کارهای برنامهریزی شده را طبق برنامه به ما یادآوری میکند.
پایان را با یک شروع آغاز می کنم :
چگونه شروع کنیم؟
انسانها همیشه صحبت کردن از احساسات و بازگو کردن خاطرات را دوست داشتهاند. با نوشتن خاطره ها می توانیم شروع کنیم. انسانی وجود ندارد که خاطره نداشته باشد. چه بسیار آدم ها که با نوشتن روزانه خاطرات خود، یک اثر هنری خلق کردهاند و دستنوشتههایشان، به یک رمان تبدیل شده است.
پس دیگر بهانه ای برای ننوشتن ندارید. دست به کار شوید. برای شروع، تنها کافی است بنویسید. از نوشتن نترسید. کافیست شروع کنید، همین که شروع به نوشتن کنید، ایدهها خود به خود به سراغ شما میآیند. خیلی مهم است که به برنامهریزی خود متعهد باشیم و سعی کنیم در هر شرایطی به نوشتن و برنامههای تعیین شده پایبند باشیم. هر چند وقت یکبار می توانیم نوشته های خود را ویرایش کنیم. اینطور ایرادها و کاستی ها را رفع میکنیم و به مرور کیفیت نوشتن ما بهتر میشود. بهتر است که در نوشتن برای خود هیچ محدودیتی نگذاریم. در مورد هر آنچه که دوست داریم بنویسیم. رویاپردازی کنیم.
با صحبتی از جولیا کامرون صحبتم را پایان می دهم:
” نوشتن مثل نفس کشیدن است، میشود یاد گرفت آن را خوب انجام داد، اما بهرحال باید آن را انجام داد.”
حرف آخر:
با شوق زندگی کنید. امیدوارم هرجا که هستید موثرتر و بیشتر از یک نفر باشید.
پایان
مرضیه عطایی”ارغوان”
آخرین دیدگاهها