+آرزوی من دیدار با تو در یک کافهی کلاسیک و هنری بوده است . چقدر حرف با تو دارم فروغ! چقدر دوست دارم برایم از شعرهایت بخوانی و من در معصومیت صدایت غرق شوم. وقتی انسان های عامه عشق تو و گلستان ، شاهی جانت را نقد میکنند هم دلتنگ می شوم ، هم لجم می گیرد. دوست دارم باشی و زبان باز کنی و با قاطعیت عشق شاهی جانت را فریاد بزنی.این آدم ها عشق را بلد نیستند، هیچوقت بلد نبودند. فقط می نشینند و قضاوت های سخیف می کنند. مگر می شود عشق را قضاوت کرد؟
_قهوه می خوری؟
+هات چاکلت
_چقدر دلم برای آن سالهای دور تنگ شده، برای لمس شاهی، برای تماشای چشم هایش ، خواندن قصه هایش.
+چند هزار بار به گلستان گفتی که دوستت دارم؟
_به تعداد ثانیه هایی که کنارش نفس کشیدم
+عمر دوست اشتن کوتاه است ، عمر آدم ها هم.قدر عشق بی نهایت است.
_شاهی قلب من بود که بیرون از من زندگی می کرد.
+چقدر دوست دارم از شعرهایت بخوانی و در معصومیت صدایت غرق شوم .
آخرین دیدگاهها