حساب روزهای هفته از دستم بیرون رفته است. امروز چندشنبه است؟
مهم نیست که چند شنبه باشد. من از مدار روزها و روزمرگیها بیرون آمدهام. دلم فقط یک گوشهی خلوت، یک کنج دنج میخواهد. چشمهایم را ببندم و نسیم مهربان شهریوری گونههایم را نوازش کند. عاشقانهها از قلب دفترم بیرون بزنند. بعد از این تابستان داغ، این نسیم مهربان شهریوری عجیب میچسبد.
ای سایه صبر کن که بر آید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست…
آخرین دیدگاهها