🔳 راهِ شاعر

🔳 بررسی هنجار گریزی‌های واژگانی در اشعار عباس عارف

عباس عارف، شاعر معاصر، در دفترِ «راهِ شاعر» از نشر بوتیمار، به شکل چشمگیری از هنجار گریزی واژگانی استفاده کرده است.
حساسیت به استفاده از واژه‌های فارسی هم، در این دفتر شعر به وضوح دیده می‌شود.
از همان ابتدای کتاب، با جایگزین کردن پهرست/pehrest/ فارسی‌میانه پهلوی، به جای فهرست، برای خواندن اشعار شاعری که به زبان فارسی بسیار وفادار است، آماده می‌شویم.
استفاده‌ی زیاد از واژه‌های فارسی‌میانه در واژه‌نامه‌ی شاعر کاملا مشهود است، واژه‌هایی مانند گات، خُنیاگر، بَغ‌، اّپوش، آذره، مهر، آتشکده، سپندارمذ، سروش، فرً و هنگ و…

او از تعبیراتی مانند سایه‌ی دماوندینه،
اقیانوسینه‌ی زبان مادری و آناهیتا مادر زمینِ مادر استفاده می‌کند.
بعضی از هنجار گریزی‌ها مانند غزلغُرّه‌ی  پلنگ، کٓمٓندام،خشمهرانه، دیداراز به آسانی در ذهن ثبت می شوند. در برخی از اشعار استفاده زیاد از هنجار گریزی‌های واژگانی باعث دشواری در  دریافت حسِ شعر می‌شود. گاه استفاده‌ی زیاد از هنجارگریزی‌ واژگانی از سلیس بودن شعر کاسته است.

در جایی با استفاده از تعبیر سرودگاه پرنده‌ی هفت بال و سه چشم مرا به یاد موجودات اساطیری ایران باستان می‌اندازد.
از ترکیباتی مانند هوگویادو، ققنوسینه‌ی  شبدُمِ سپیدآوا، سروشینه خوان استفاده می‌کند.
در چکامه‌ی موزونِ خود حافظ و سعدی را دو سروش شیراز خطاب می‌کند.
هوگویادو در اساطیر ، یک موجود افسانه‌ای یا روح نیکوکار است که در فرهنگ‌های مختلف به ویژه فرهنگ‌های آمریکای لاتین به کمک انسان‌ها می‌آید.
استفاده از نام جشن‌های باستانی ایران، ایزدان، اَمشاسپَندان و دیوان از مِهر این شاعر نسبت به فرهنگ ایران حکایت دارد.
معشوق شعرهایش را گاهی آناهیتا  و گاهی بَغ‌بانو خطاب می‌کند.

از زیستن شادزاد و فرو ریختن بیداد می‌گوید. از ایزد زبان، از چترِ فرٌ و هنگِ اهورایی در چند شعر یاد می‌کند.
در بندبندِ شعرهایش وفاداری به آیین کهنِ ایران زمین به چشم می‌خورد:

ریشه‌ی سپنتایم را می‌جویم، آناهیتا…

آناهیتا، بَغ‌بانویی‌ست که اخم و لبخندش پِت و پتِ فانوس شعر شاعر را روشن نگاه می‌دارد و غبارِ چهره‌ی سرزمین اهورایی‌اش را پاک می‌شوید.

در غزلغُرّه‌ی پلنگ ۵، شاعر پلنگینه‌خو، تنها پابسته‌ی سروشینه‌ی مهرِ آناهیتا و نفس نفس زدن‌های استخوان‌گذرِ این پریشان‌ماه‌بانو می‌شود.
از معشوق با عنوان آذرخشینه‌ای مهراز یاد می‌کند که کالسکه‌اش به سپیده‌دم رسیده است. از تبسمِ نگاه استخوانگذر او می‌گوید و از آینه‌ی پرطنینِ شاعر که از این نوشادید افق به افق درخشیده است.
از اینکه بال‌های سوشینه‌ی آناهیتا، بر تن و سینه‌اش آفتابسایه خواهد تاباند.
آنجا که از دنیا گسسته و به گیسوان گل‌بسته‌ی آناهیتا پیوسته است و ماه را به خنیاگری زمینی آسمانی و رقص باله‌ی  شبانگاهی خود گواه می‌گیرد:

زیباله‌ی نسیمکِ شبگردم
گواهم ماه.

زِرهِ اثیری بافت دارد. در دامِ عشقی افتاده است که راهاراه، در تمام مسیرهای زندگی در کمین او بوده است.
شاعر سپنتایی‌ست که بَغ‌بانو یا ایزدیانو، آفتابسایه‌ی چترش را بر سر و شانه‌ او گسترانیده است.
آناهیتا آفتابسایه‌ی اهورستخیزانندهی بهاران است.

در شعرهای عباس عارف واژه‌های ترکیبی مانند فرداه، جاناه، دردآه، یادآه دیده می‌شود که ترکیب یک کلمه‌ی خاص با کلمه‌ی «آه» به معنای رنج و اندوه است، گویی حس کلمه را با ترکیب نوشتاری به تصویر کشیده‌ است.
او با تعبیرهایی مثل سروداسرود جنون شاعر برای سرودن را پیوسته‌تر نشان داده است.
در عین حال که برخی از هنجارگریزی‌ها نوآورانه و زیباست، تعدد واژه‌های جدید و نوگرایانه لذت خواندن اشعار و جذابیت احساس شاعر را ذره‌ای کمرنگ‌تر کرده است.
به علت محدودیت قافیه و وزن در اشعار کلاسیک از هنجارگریزی واژگانی کمتری استفاده شده است.

در تمام اشعار امروزی و کلاسیکِ عباس عارف، بیشتر  واژه‌های ساخته شده خوش‌آوا و معنادار هستند. ذوق و استعداد این شاعر برای هنجار‌گریزی واژگانی قابل تحسین است.

▪️کّمّندام…

آرام ای..‌. غزالِ گُزلْ چشم!
آذریْ سرشتِ سراپا خیر و شرم و ستیز
آرام آی و … رام … ای
پلنگاهوی غزلخشم!

عباس عارف با ارادت فراوانی که به تعبیر خود به  فرّ و هنگِ ایران دارد، از شاعران به‌نام ایران، نظامی گنجوی، فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا، شاملو و اخوان‌ثالث به عنوان استاد یاد می‌کند. او به تعبیرخود قفس‌ْزادِ عشق است و از بخت و یزدان می‌خواهد که هرگز گذرش به نامرد و دُژدل نیفتد.

مرضیه عطایی «ارغوان»

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *