پیچیده به بازویم مثل گل نیلوفر
افزوده صد عطر خوش بر رایحهی بستر
عشق است حضور او، خورشیدک بیتاب است
مست است دلم از او ساغر پسِ هر ساغر
دور است خزان حالا از باغِ بهشت من
سبز است بهار من با بوسه گلی نوبر
خواب است خیال او یک خواب نشاطانگیز
درد است فراق او یک درد ملال آور
خسته ست دو بال من در گسترهی نیلی
بسته ست دو پای من در راه بلاگستر
میراث اساطیریست ققنوس شدم آخر
میچرخم و میرقصم بر آتش و خاکستر
مرضیه عطایی«ارغوان»
آخرین دیدگاهها