قدسی قاضینور
برای کسی که از وقتی که خودش را شناخته، مونس تمام لحظههایش شعر بوده است، نام هر شاعری میتواند یک دنیا خاطره را برای او زنده کند. اولین باری که کتابهای «قدسی قاضینور» را خواندم، اوایل دههی هفتاد بود. یک دختر دبیرستانی که به جای غذا قطعات ادبی میخورد. در میان ادبیات کلاسیک و معاصر غرق بودم. دو استاد ادبیات و هنر و موسیقی، تمام وقت در تازههای کتاب و نوارکاست غرقم میکردند. از کتابهای قدسی قاضینور بگیر تا شاملو و اخوان و فروغ و نیما … حافظ و سعدی و نظامی و عطار. دو برادری که در تامین رژیم مطالعاتی من از هم سبقت میگرفتند. رسول «نوبت عاشقی» مخملباف را هدیه میداد, رضا برگزیدهی أشعار نیما، رسول کاست صدای فروغ را میآورد، رضا اشعار نیما با صدای شاملو. رسول اشعار و صدای سایه را هدیه میداد رضا کتابهای قدسی قاضینور.
امروز در کارگاه شعر صحبت از قدسی قاضینور و اشعار او بود. کدامیک از همکلاسیهای صمیمی دبیرستانی من، اثری از خط من و شعرهای قدسی ندارد؟ خیلی از شعرهایش را حفظ بودم. آن سالها چندین و چند دفتر زیبا، از گلچین شعرهایش به دوستانم هدیه داده بودم . کم کم در اکیپ ما اشعار قدسی مسری شد. خیلی از شعرهایش مثل یک ضرب المثل بین ما رواج داشت. هنوزهم که هنوز است در صحبت هایم شعرهایی از او را نقل میکنم:
بند به پایم زدند که بمانم
گسستم و رفتم
تو بال دادیام برای رهایی
رها گشتم و ماندم / قدسی قاضینور
خیلی از آشناییها و دوستیهای من آغازش با اشعار قدسی قاضینور بود . یادم میآید، دانشجوی ترم پنج مترجمی زبان انگلیسی بودم. یک روز عصر یکی از همکلاسیهایم تلفن زد، من و مهناز تازه یکدیگر را کشف کرده بودیم. بیمقدمه گفتم، میخواهم برایت شعر بخوانم. مثل من جنون شعر داشت. استقبال کرد. شعرهای قدسی را خواندم. او هم مبتلا شد.
سالها بعد وقتی قدسی را در اینستاگرام پیدا کردم، از تابلوهای اتاقم که سالها پیش برادرم رضا، اشعار قدسی را برایم خوشنویسی کرده بود، عکس گرفتم. دایرکت فرستادم. ذوق و شوق او حس خوبی به من داد. ارتباط مستقیم با قدسی قاضینور برای من مثل رویا باشکوه بود. آن روزها، وقتی قدسی یکی از شعرهای مرا لایک میکرد، بر بال ابرها بودم. یکی از شعرهای من که قدسی لایک کرده بود این بود:
آه..اگر شاعران نبودند
آدم و حوا
فقط از بهشت رانده شده بودند همین!
شاعران
چطور از تلخی رانده شدن
از دربه دری
از آوارگی
عصارهی شیرین عشق گرفتند
دردهایش را آراستند
تا دل آدمیان را بفریبند و
به وسوسه افکنند
نفرین به شاعران!
مرضیه عطایی «ارغوان»
۲۵ آبان ۰۳
آخرین دیدگاهها