با هیجان به مازیار زنگ زدم و از گفتگوی خودم و آینه به او گفتم . اینکه یک تار موی سپید بین موهام پیدا شده . با شوق تعریف کردم چه حس خاص و زیبایی دارم که بر شقیقه ی راستم یک تارموی سپید دارم . فردای آن روز خورشید سر نزده یک پیامک رسید . مازیار بود :نخستین موی سپید /یعنی خواستنی تر شده ای /مثل فیلم نامه ای که تکلیف داستانش روشن شده /لیدی “اِم” با دامن پرچینی/که روی زمین می کشد /ازپلکان پایین می آید/تا اعتراف کند به خیلی چیزها /در میانه ی راه خواستنی تر شده ای بانو !/ به داشتن ات می بالم …
مرضیه عطایی”ارغوان”
آخرین دیدگاهها