🔹سیاوش …راز جاودانگی

“راز جاودانگي ”
ســـــياوش در اوستا ، متـــون پهلوي و شاهـــنامه

مرضيه عطايي
اسفند ۱۳۹۱

مقدمه
داستان سياوش يكي از تاثيرگذارترين داستان هاي شاهنامه است .سياوش يكي از محبوب ترين شخصيت هاي اسطوره اي در ذهن نگارنده بوده است . نگارنده در اين مقاله به بررسي شخصيت سياوش از نگاه شاهنامه و اوستا و متون پهلوي پرداخته است .
شاهنامه به عنوان مهمترين منبع داستان هاي اسطوره اي ، اين شخصيت را به خوبي بررسي كرده است .به بيان ديگر داستان سياوش يكي از پرمغزترين داستان هاي شاهنامه محسوب مي شود كه در آن از نيكي و پاكي و داد و پيمان نگاه داشتن به درستي تقدير مي شود . در اوستا و متون پهلوي نيز از سياوش به نيكي ياد مي شود .راز جــاودانگي سياوش بايد همين خصایل نيك انساني بوده باشد كه در طي قرن ها او را جاودانه ساخته است .

معناي نام سياوش
بنا بر فرهنگ اساطير ايراني ، “در فارسي ميانه siawaxs ، اوستايي siiauuarsan- ، اين واژه را ” دارنده ي اسب سياه يا قهوه اي ” معنا مي كنند .”
سياوش به گفته ي بهار مي تواند واژه اي اوستايي به معناي ” مرد سياه يا سيه چرده ” باشد .
در اوستا در فروردين يشت و زامياد يشت نام سياوش به صورت ” كي سياورشن ” در زمره ي اسامي هشتگانه ي شاهان كياني ( كي قباد ، كي اپيوه ، كي ارش ، كي بيارشن ، كي پشين ، كي كاووس ،كي سياوش و كي خسرو ) آمده است .

زاده شدن سياوش و پرورش او
داستان سياوش از آن جا آغـاز مي شود كه توس و گيو در هنگام شكار كنيزكي تـوراني را مي يابند. او مدعـي ست كه بـا گرسـيوز نسبتي دارد .
آن دو بر سـر تصــاحب اين كنيــزك كشمكش دارنــد . سـرانجام تصـميم مي گيـرند به كي كـاووس مراجعه كنند تـا او تـدبيـري بينديشد و داوري كند . كي كاووس هم شيفته ي كنـيزك مي شــود و او را به شبستان خــود مي فرستــد . حاصل ازدواج كي كاووس و اين بانوي تـوراني ، سيــاوش است .
در شاهنامه يا منــابع ديگر نامي از مــادر سيــاوش برده نشده است .
خالقي مطلق مي گويد :”بنا بر متن دست نويس فلـورانس ( مورخ ۶۱۴ هجري ) علت ياد نشدن از مادر سياوش در ادامه ي داســتان اين است كه او هنگـام زادن فرزند در مي گذرد :

يكي مــاه ديــدار فــرخ پســر
كه بر مادر آورد گيتي به سر
چو آن شاهزاده ز مــادر بـزاد
هم اندر زمان مــادرش جان بداد

در پابان اين مقاله او مي گويد : ” در صورت كهن تر داستان ( نه الزاما كـهن ترين آن ) ، ســودابه دختر افـراسياب و مــادر ســياوش بوده كه سپس عاشـق پســر خود مي گردد . ولي چون عشـــق مادر به پسر را خـوشـايند ندانسته بودند ، براي ســيـاوش مــادر توراني ديگــري از خـاندان افـراسياب ســاخته و در آغــاز داستــان افزوده اند .محتمل است كه اين دگرگوني در اواخــر دوره ي ساساني يا اوايـل دوره اســلامي رخ داده باشــد .”
شروين وكيلي در كتاب خود ” اســطوره شناسي پهلوانان ايــراني ” به اين نكــته اشاره مي كــند كه دكتر سركاراتي با دلايل قانع كننده حدس زده كه مــادر سـياوش در اسـاطير كهن يك پــري زيــباي مـــادينه بوده است . چــون همانطور كه ناگهان در صـــحنه پديدار مي شــود ، بي ردپايي بعد از زادن ســـياوش ناپديـــد مي گردد .
پس از تولــد سياوش ،” اختر شماران طالع اين نـوزاد را آشفته مي بينند . شاه را خوش نمي آيد و رسـتم تهمتن تربيت او را به عهده مي گيرد.”
رستم او را به نيكي پرورش مي دهد . ” رستم همه ي فنون و مهارت هاي شاهزادگي را به او مي آموزد .”

ور آتـش
ســودابه دختر زيبــاي شـاه هـاماوران ، علي رغم مخـالفت پـدر با كي كاووس ازدواج مي كـند و در شـبستان كي كاووس جاي مي گيـرد. سـودابه با ديــدن سـياوش دل بسـته ي او مي شـود . بي توجهي سياوش به ســودابه كينه ي سودابه را بر مي انگيزد . دست به هر دسيسه اي مي زند .به سياوش تهمت ناپـاكي مي زند و شكايت او را به پيش كي كاووس مي برد .
سيــاوش در اثبــات بي گنـاهي خود بايد كه از ميان دو كوهه ي آتش ( ور آتش ) بگذرد . سيــاوش با اسب خود بـهزاد ( شبرنگ ) از اين آزمون سربلند بيرون مي آيد .

سـياوش در اوســـتا
در ادبيات ودايي نامي از سياوش نيامده است .لذا كهن ترين آثار مكتوب كه در آن از وي ياد شده اوستاست . در اوستا پيش از آنكه سخن از سياوش باشد از كيخسروست و در سايه ي اوست كه از سياوش نام برده شده است .

موارد ظهور سياوش در اوستا عبارتند از :
هوم به درگاه ” درو اسب ” دعا مي كند تا توانايي خونخواهي سياوش و اغريرث را به او ببخشايد :

” اي درواسب ! اي نيك ! اي تواناترين !
مرا اين كاميابي ارزاني دار كه افراسياب تباهكار توراني را
به زنجير كشم و او را بسته به زنجير كشان كشان برانم و ]همچنان [
دربند ، نزد كيخسرو پسر خونخواره سياوش برم تا او را در كرانه ي درياچه
ژرف و پهناور “چيچست ” به خونخواهي سياوش نامور – كه ناجوانمردانه كشته شد –
و به كين خواهي اغريرث دلير بكشد .” ( درواسب يشت ، فقره ۱۸)

در” فروردين يشت ” نام سياوش با عنوان ” كوي سياورشن” جزو اسامي هشتگانه ي كويان آمده است .( فروردين يشت ، فقره ۱۳۲)

در ” زامياد يشت ” نيز نام سياوش در شمار اسامي هشتگانه كويان آمده است :
“… فري كه به ” كي قباد” پيوست ؛ كه از آن ” كي اپيوه ” ،
” كي كاووس ” ، ” كي آرش ” ، ” كي پشين ” ، ” كي بيارش” و ” كي سياورشان ” بود. ” ( زامياد يشت ، فقره ۷۱)
در “آفرين پيغامبر زرتشت ” ، آنجا كه زرتشت ، كي گشتاسب را به نيكي و دعاي خير ياد مي كند ، درباره ي او مي گويد : ” كاش كه چون كوي سياورشن زيبا و بي نقص باشي .” ( يشت آخرين پيغامبر زرتشت ، فقره ۳ )
از بررسي اين موارد چنين بر مي آيد كه در اين كتاب رابطه ي پدري و فرزندي كيان كاووس و سياوش وجود ندارد و سياوش بي گناهي است كه ناجوانمردانه به دست افراسياب به شهادت مي رسد ، لذا فرزندش – كيخسرو- كمر به انتقام او مي بندد و سرانجام پيروز مي شود .

سياوش در متون پهلوي
در بندهشن آمده است : ” ( باري )ديگر افراسياب كوشيد ، كي سياوش به كارزار آمد ، به بهانه ي سودابه – كه زن كاوس سودابه بود – سياوش به ايرانشهر باز نشد. بدين روي كه افراسـياب زينهار (آوردن سياوش ) به وي را پذيرفته بود ،(سياوش ) به سوي كاووس نيامد ، بلكه خود به تركستان شد. دخت افراسياب را به زني گرفت . كيخسرو از او زاده شد .سياوش را آن جاي كشتند .
در جايي ديگر از بندهشن از بناي كنگ دژ سخن به ميان مي آيد: ” يكي آن كه جم كرد به البرز و يكي آن كه فريدون كرد به پشتخوارگر، به ور چهارگوش ، دنباوند . يكي آن كه كاوس كرد به البرزو يكي آن كه ضحاك كرد به بابل كه ( آن را ) كُريند و شيد خوانند . يكي آن كه سياوش كاوسان كرد ، كه كنگ دژ خوانند .
كنگ دژ را گويد كه داراي دست و پاي ، افراشته درفش ، هميشه گردان بر سر ديوان بود ؛ كيخسرو ( آن را )به زميـــن نشــاند .او را هفـت ديوار اســـت : زريـن ، سـيمين ، پولادين، برنجين ، آهنين ، آبگينه اي و كاسگين . او را هفتصــد فرســنگ راســته ( در ) ميان است و پانزده دروازه بدو است كه از دروازه تا دروازه به گردونه ي اسبي و روز بهاري ،به پانزده روز شايد شدن .
بهار در يادداشت هاي خود در همين كتاب ، آورده است كه كنگ دژ نمونه ي آسماني سياوش گرد است كه سرانجام ، توسط كيخسرو فرود آورده مي شود و بر سياوش گرد قرار مي گيرد ، و اين خود اشاره به پايان جهان است .
در مينوي خرد آمده است كه دانا از مينوي خرد مي پرسد ، چرا بسياري از افراد كه نسبت به پيمان وفادار نيستند و پيوسته به گناه مي پردازند خلق شده اند ؟ دانا پاسخ مينوي خرد را اينگونه دريافت مي داردكه خلقت هر موجودي بر مبناي حكمتي از پيش تعيين شده است :
” از كاووس اين سود بود كه سياوش از تن او آفريده شد و بسيار اعمال ديگر از وي سر زد و از سياوش اين سودها بود مانند: زادن كيخسرو و ساختن كنگ دژ .” ۰ تفضلي ، ۱۳۶۳ :۱۳۹-۱۴۰)

سياوش در شاهنامه

سياوش يكي از محبوب ترين پهلوانان شاهنامه است . بخش در خور توجهي از شـــاهنامه به سياوش اختصاص يــــــافته است . سياوش انساني در اوج پاكي تن و پاكي روان ، انسـاني آرماني است كه دوره اي را با تعليمات و پرورش يكي از محبوب ترين چهره هاي شاهنامه – رستم سپري كرده است.
سياوش در شاهنامه انسان پاكي ست كه دسيسـه هاي ســودابه در او كــارگر نمي افتـــد.سياوش از اين عشـق افســونگـر رهـــايي مي يابد. شاهنامه سياوش را خردمند ، دانا و بي همتا معــــرفي مي كند .
محمد علي اسلامي ندوشن مي گويد :”سياوش نيز مانند آن دسته از پهلواناني كه با ســرنوشت خاص و براي ماموريت خاص به دنيا مي آيند ، براي بوجود آمدنش مقدماتي فراهم مي گردد كه همراه با غرابت است ؛ به اين معني كه مادر سياوش كه نبيره ي گرسيوز است ، به طور غير عادي در بيشه يافت مي شود و به همسري كاووس در مي آيد. در اينجا دو خون ايراني و توراني به هم آميخته مي شوند و بعد همين گرسيوز در ريختن خون نواده ي خود كه سياوش باشد ، جهد مي كند .
سياوش چه از جهت زيبايي و آراستگي و چه از جهت سـرنوشت واژگونه اي كه اخترشناسان در طالعش مي بينند ، كودكي استثنايي مي نمابد .”

مرگ ســياوش
وقتي سياوش جلاي وطن مي كند و به دربار افراسياب مي رود ،به پيـشـــنهاد پيران ويسه فرنگيس دختر افراسياب را به همسري بر مي گزيند كه كيخسرو از او زاده مي شود .
قابليت هاي سياوش كه باعث محبوبيت او در نظر افراسياب مي شود وهمچنين كارداني ها و مهارت هاي سياوش باعث حسادت گرسيوز برادر افراسياب مي شود . ديـدار گرســيوز از سياوشگرد بيشتر رشك او را بر مي انگيزد و با افكاري شيطاني با حـيـله و نيرنگ صحبت هايي را از روي غرض بين افراسياب و سياوش رد و بدل مي كند . او موفق مي شود كه با نيرنگ هاي خود نظر افراسياب را نسبت به سياوش تغيير دهد و به طرز وحشيانه اي سياوش را مي كشد .

نتيجه
در اوستا چنان كه از منابع بر مي آيد ، سياوش از نظر پيوند با كيخسرو داراي اهميت است .در متون پهلوي نيز جداي از نام كيخسرو ، نام سياوش برده نمي شود .در شاهنامه اما ، از خود سياوش به خاطر نيكي و پاكي و انسانيت ياد مي شود .
سياوش اسطوره اي هميشه زنده است .نيكي و داد و پاكي و انسانيت هميشه جاودانـه مي مـاند . سياوش اسطوره اي زنده و جـاري در تمام زمان هاست .در بسياري از آيين ها ياد سياوش خفته است . حتي هنوز در مراسم نوروز (حاجي فيروز) و در مراسم عزاداري ( نخل گرداني ) كه در شهرهاي كويري مانند يزد و نايين برگزار مي شود ؛ داستان سياوش جاري ست .
در پايان جهان ، يكي از آناني كه براي فرشــكرد و نوسازي زمين باز مي آيد ، كيخسرو – پسر سياوش است . شايد كيخسرو نشان بازگشت سياوش به اين جهان و نماد جاودانگي او باشد.

كتاب نامه :
۱٫اسلامي ندوشن ، محمد علي .۱۳۸۷، زندگي و مرگ پهلوانان در شاهنامه ، انتشلرات شركت سهامي انتشار ، چاپ هشتم، تهران .
۲٫آموزگار ، ژاله .۱۳۸۷، زبان فرهنگ و اسطوره ( مجموعه مقالات ) ، نشر معين ، چاپ دوم ، تهران .
۳٫بهار ، مهرداد . ۱۳۸۷ ، پژوهشي در اساطير ايران ، انتشارات آگاه ، چاپ هفتم ، تهران .
۴٫ بهار ، مهرداد . ۱۳۹۰ ،فرنبغ دادگي بندهشن ، نشر توس ،چاپ چهارم ، تهران .
۵٫راشد محصل، محمد تقي .۱۳۷۰ ، زند بهمن يسن ، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي ، چاپ اول ، تهران .
۶٫ رسولي ، سيد جواد . ۱۳۷۷، آيين اساطيري ور ، پيشينه ي سوگند در ايران و جهان ، نشر سروش ، چاپ اول ، تهران .
۷٫سرخوش كرتيس ، وستا .۱۳۸۸ ، اسطوره هاي ايراني ، ترجمه عباس مخبر ، نشر مركز ، چاپ هفتم ، تهران .
۸٫ قلي زاده ، خسرو .۱۳۸۸ ، فرهنگ اساطير ايراني بر پايه ي متون پهلوي ،شركت مطالعات و نشر كتاب پارسه ، چاپ دوم ، تهران .
۹٫ گروه مولفان دانشنامه.۱۳۹۰، فردوسي و شاهنامه سرايي ، فرهنگستان زبان و ادب فارسي ، چاپ اول ،تهران .
۱۰٫ مختاريان ، بهار .۱۳۸۹، در آمدي بر ساختار اسطوره اي شاهنامه ، نشر آگه ، چاپ اول ، تهران .
۱۱٫مسكوب ، شاهرخ .۱۳۸۹، تن پهلوان و روان خردمند ،انتشارات طرح نو ، چاپ سوم ، تهران .
۱۲٫مينوي، مجتبي .۱۳۶۳، داستان سياوش ، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي ، چاپ اول ، تهران .
۱۳٫وكيلي ، شروين .۱۳۸۹، اسطوره شناسي پهلوانان ايراني ، نشر پازينه ، چاپ اول ، تهران .

مقالات :
۱٫ تركاشوند ، نازبانو .۱۳۸۷، داستان سياوش و تاثير آن بر فرهنگ و آداب ايرانيان ، رودكي ، نشريه زبان و ادبيات ، شماره ي ۲۵ و ۲۶ .
۲٫ راشد محصل ، محمد تقي .۱۳۶۹، سياوش مرد خرد و تدبير ، فرهنگ ،نشريه علوم انساني ،شماره ي ۷ .
۳٫ شكيبي ممتاز ، نسرين .۱۳۸۹،جايگاه سياوش در اساطير ، پژوهش هاي زبان و ادبيات فلرسي ( علمي – پژوهشي )، دانشگاه اصفهان ،دوره ي جديد شماره ي ۱ .
۴٫ مختاريان، بهار . ۱۳۸۷ ، خاستگاه اسطوره اي نام سياوش ، نامه انجمن ،نشريه زبان و ادبيات ، شماره ۲۹٫
۵٫ مهاجراني ، سيد عطا الله .۱۳۷۳، از اسطوره تا واقعيت ( به احترام دكتر مهرداد بهار )، كلك ، نشريه فرهنگ و هنر،شماره ۵۴ .

منابع اينترنتي :
۱٫www.noormags.com
۲٫www.iranboom.ir
۳٫www.fis-iran.org

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *