نامه ی دوم جلال الدین امین

.
🔷ما در ره عشق تو اسیران بلاییم / مولانا

هزار بار خواندم.هزار و یک بار بر دیده نهادم. به قربان قلم و دلبری های قلم شما انیس السلطان  . بگو چه کنم تا آقا جان رضا دهد به غلامی .
شام شنبه به اتفاق دوستان در مجلسی بودم . میرزا حسینقلی تار می نواخت .بسیار دلتنگ شما شدم. کاش مجال حضور محقق می شد.

ای عشق !  همه ساز و سرودم با تو
آتش زدن تارم و پودم با تو
هر چند که خاکستری از من مانده
اما همه ی بود و نبودم با تو !  / ارغوان

این شکوه و شکایت که در شعر و غزل دارم به والله که مبالغه نیست.تحقیقا شرح عشق سوزانی را منظور داشته . آن چه گفته ام خلاف حال من نیست .صرف نظر از محبت و ارادتی که به ابوی دارم و تا زنده ام خواهم داشت ، این رفتار ظالمانه بخشودنی نیست.بر سر قول خود ایستاده و حدالامکان ساعی خواهم بودو قولی که به حضورشان داده ام ،خلاف آن نکنم .به جمع مال و زر بپردازم شاید رضا دهند.اما آخر کدام شاعر می تواند زراندوز باشد؟
با این همه پا پس نمی کشم .اما زر اندوزی محک عادلانه ای برای اینهمه عشق نیست تصدقت بگردم. پدر مرحومم  اگر زنده بود در کنف حمایت او وضع بهتری حکمفرما بود.هرچند به حیله های شرعی عمویم ملا عبدالوهاب از او قوت انتقال گرفته می شد .
آن قدر که به حرف های آقاجان شما فکر می کنم کارم به جنون می کشد آخر .
دست های زیبایت را می بوسم .

جلال الدین امین

پنجم شعبان سنه ی ۱۲۹۲

مرضیه عطایی” ارغوان”

بیست و یکم آذر ماه یک

#قجری_نویسی
#قجری_خوانی

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *