🔹فقط درباره‌ی او …

تمام وجودش هارمونی بود.حتی ساعت پیام هاش معنا دار بود.۱۲:۲۴ ، ۱:۲۳، ۰۰:۰۰،۱۱:۱۱، ۵:۵۵ و …خودم او را کشف کردم.کلماتش کنار هم قرار می گرفتند، شعر می شدند. حرف های عادی اش قافیه داشت. صحبت هایش مثل ترانه روی لحظه هایم می نشست. خودش مثنوی بود، خودش خمسه‌ی نظامی بود.

مثل آب خوردن شعر می نوشت.گفتگوهای درونی اش موقع پیاده روی شعر می شد. اصلا خودش شعر بود… یک شعر کلاسیک فاخر !

 

مرضیه عطایی”ارغوان”

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *