🔹میهنم حال خوبی ندارد …

میهنم حال خوبی ندارد
درد افتاده در استخوانش

فقر پیچیده در تارو پودش
آشکاراست درد نهانش

وصله وصله است پیراهن او
آه و افغان بریده امانش

شهرزادی ندارد شب او
تلخ شد قصه ی آب و نانش

رود در جان رگهاش خشکید
تا شود زنده کی اصفهانش؟

رد٘ آواز های فرح بخش
بغض شد در گلوی زنانش

رود کارون که نایی ندارد
بسته شد آن لب نغمه خوانش

پس کجا رفته کی می رسد باز
آرش نامدار و کمانش

می شود باز ایرانم آباد؟
جان به قربان  فر٘  کیانش

مرضیه عطایی ” ارغوان”

۳۰ اردیبهشت ۴۰۱

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *