🔳 او، تو و من…
او برای تنهاییهای من نقشه میکشید تو با رویاهایت به خوابهای من نوک میزدی من عطر دلتنگی پیراهن تو بودم مرضیه عطایی «ارغوان»
🔳 آوارگی…
تنها تحفهام برای تو عاشقانههاییست از عطر سیب آکنده پُر از هوای آوارگی! مرضیه عطایی «ارغوان» @marziehataie_arghavan
🔳 زمزمه…
زمزمهی نامِ تو بر من تاخت دهانم درختِ سنجد مقدسی شد که عطرش باد را میرقصید، دشت را میرقصید، کوه را میرقصید مرضیه عطایی «ارغوان» ___ • سنجد نماد عشق و دلباختگیست
🔳 تاسیان…
🔳 تاسیان تاسیان* تاسیان تاسیانٍ ناتمام باید تو را خفته باشم تا دامن دخترک بختم، سبزِ سبزِ سبز شود مثل تمام همیشهها باید عطرِ تورا در باد شنیده باشم تا شیراز هزار حافظیه شود برای عاشقی باید آنقدر زنده
🔳 السلام و عشق…
السلام و عشق بر تو آفتاب لحظهای بیرون بیا از این حجاب سخت تاریک است این کُنجِ مخوف دوستتر میدارمت من بینقاب باز افتادم به سیلابِ سراب مثل یک ماهی به دنبال حباب غرق در دریای پر جوش و خروش
🔳 درخت سیب…
ریشهات را برمیکشم از خاک شاخههایت را به آتش میکشم نفرین به تو اگر بارِ دلِ حوا را بر دل دخترکم بگذاری مرضیه عطایی«ارغوان»
دستهها
- داستانک (۸۱)
- درباره ی من (۱)
- سپید (۱۳۸)
- غزل، ترانه و رباعی (۹۷)
- قجرنویسی (۸)
- کتاب ها (۵)
- مقاله ها (۳)
- یادداشت ها (۱۴۹)
آخرین دیدگاهها