تازه نوشته ام داغ بخوانید

🔳 بی تو…

    شاعرانه‌های بی تویی شعر نیست پنجره‌های رو به دیوار است! مرضیه عطایی «ارغوان»  

ادامه مطلب »

🔳 رقص باد.‌..

  خوشا به حال باد که رقصان میان بادگیر هر چقدر دلش بخواهد برای تو ترانه می‌سراید   مرضیه عطایی «ارغوان»

ادامه مطلب »

🔳 با تو شاعرترم…

  با تو شاعرترم لابه‌لای چین‌های دامنم پر از پروانه‌های رنگی‌ست از تمام روزهای عمرم از تمام دیروزها عاشق‌ترم   مرضیه عطایی «ارغوان»

ادامه مطلب »

🔳 لب‌های قدسی…

  گاهی برای تنها یک واژه می‌شود مُرد برای یک واژه می‌شود زنده شد من آزموده‌ام واژه‌ها رسالت دارند پیامبران مهربانی‌اند این قدیسان وقتی بر لب‌های قدسیِ تو جاری می‌شوند مرضیه عطایی «ارغوان»  

ادامه مطلب »

🔳 دستم به دامان شعر…

  مثل همیشه باید با شاعرانه‌هام بر این ناآرامی‌ها غلبه کنم. با اینکه در این مدت روحم را آزاد گذاشته‌ام، هیچ بایدی برایش تعریف نکرده‌ام و مثل دوران قبل از جنگ اخبار را کنارگذاشته‌ام، یک حس نهفته درون من است

ادامه مطلب »

🔳 از داستان «نیلا»

نوشتن ادامه دارد. گریزگاه دیگری نیست. وقتی ناگهان اشتیاق و دلتنگی با هم فراز آیند فقط می‌توانی دست به دامن قلم بشوی. امروز یازدهم نوامبر است. قرار است تا ژانویه تا سال نو میلادی اتفاق‌های تازه‌ای رقم بخورد. اگر جنگ

ادامه مطلب »