تازه نوشته ام داغ بخوانید

🔳 در تو خُفتم…

خودم را در تو خفتم خودم را در تو روییدم گنجشککان خودشان را به کَری هم زده باشند آوازه‌ی «دوستت‌دارم»‌های ما در ریشه‌ی درخت بیدمشک ثبت شد در گوشِ باغچه! مرضیه عطایی «ارغوان»    

ادامه مطلب »

🔳 مثل هوای تازه…

  زمزمه‌ی نامِ تو بر من تاخت دهانم درختِ سنجد مقدسی شد که عطرش باد را می‌رقصید، دشت را می‌رقصید، کوه را می‌رقصید مرضیه عطایی «ارغوان» _______ • سنجد نماد عشق و دل‌باختگی‌ست.  

ادامه مطلب »

🔳 از «نیلا»…

مایک فوق‌العاده است. تمام تاریخ‌ها و خاطره‌ها را بایگانی می‌کند. حتی خاطرات دور مرا هم گهگاه مرور می‌کند. چرا همیشه باید یک جای کار بلنگد. مایک هرازگاهی خاطرات کودکی مرا با عشق مرور می‌کند. چطور ممکن است این قرابت دو

ادامه مطلب »

🔳 شرح لحظه‌ها..‌.

خرداد و مرداد خنثی‌ترین ماه‌های نوشتن هستند برای من. اگر چه ممکن است تلقین باشد، باز هم کار خودش را می‌کند. نه که اصلاً ننویسم، شور نوشتن نیست یا به تعبیری مست نوشتن نمی‌شوم. خرداد یک ماه غمگین و داغ

ادامه مطلب »

🔳 گفت‌وگو…

. 📌من از گفت‌وگوی نسیم با پنجره به عطر عبور او پی برده بودم. 📌گفت‌وگوی ماه و برکه، شب را تماشایی‌تر می‌کرد. 📌گفت وگو اولین هنر ارتباطی انسان‌هاست. 📌گفت‌وگو با او مثل رقص قاصدک بر دوش نسیمی مهربان بود. 📌با

ادامه مطلب »

🔳 رجعت…

ف زمان آن رسیده که به شعرهایم برگردی تا جنون به جهان سرایت کند مرضیه عطایی«ارغوان»  

ادامه مطلب »